شعر کودکانه
موضوع: کودک غرغرو
کودک غرغرو
اتل و متل به کودک
یه کودک با نمک
نشسته توی ایوون
کنارحوض و گلدون
خسته و بی حوصله
داره حسابی گله
هم بازیه خوب میخواد
یه دوست محبوب میخواد
مامان میگه بچه جون
بیا تو بیرون نمون
هوا که خیلی سرده
عامل تب یا درده
بی بی میگه عزیزم
دلبرک تمیزم
بیا بگم یه قصه
یه قصهی بی غصه
تا دوست بشی با خرگوش
با اسب و میمون و موش
بابا میگهای بلا
شیطونک ناقلا
جعبهی میخ رو بیار
اینجا تو ایوون بزار
تا که با چکش و چوب
بسازیم جعبهای خوب
یه کاردست چه خوشکل
آسون و خوب نه مشکل
واسه اسباب بازیات
باشه بعد از بازیات
***